۴ سال پیش

انشا با موضوع پاییز فصل هزار رنگ

انشا با موضوع پاییز فصل هزار رنگ

مقدمه

از نظر من فصل پاییز کمی دلگیر است، اما از آن دلگیری های زیبا و دوست داشتنی که آدم را به فکر فرو می‌برد و روح را لطیف می‌کند. شاید به نظرتان کمی عجیب به نظر می‌رسد ولی برای من اینگونه است.

تنه انشا

وقتی به رنگ های زرد و قرمز و نارنجی برگ ها که با سبزهای رنگ پریده قاطی شده اند نگاه می‌کنی، یک عالمه زیبایی می‌بینی. غرق در اینهمه زیبایی می‌شوی، اما افتادن و خشک شدن برگ ها و درخت‌ها قلبت را می‌فشارد. پاییز فصل هزار رنگ، زمین و آسمان را تبدیل به یک تابلو نقاشی با شکوه می‌کند. غروب سرخی که زودتر از قبل از راه می‌رسد و ابرهای تیره و روشنی که خبر از باران پاییزی می‌دهند قاب آسمان را شکل می‌دهند. برگ‌های ریخته و گنجشک‌هایی که لابلای برگ‌ها دنبال دانه می‌گردند، قاب زمین را.

همه رنگ ها با هم هماهنگ هستند، مثل نت های یک قطعه موسیقی که آهنگی موزون را به شنونده هدیه می‌دهند. منظره چشم نواز پاییز، آشتی رنگ هاست که سبزی زندگی و سرخی مرگ را کنار هم می‌نشاند و دیدن آن حس عارفانه ای به آدم می‌دهد. به گردش روزگار فکر می‌کنی. به اینکه هر چیزی پایانی دارد و البته شروعی دوباره. برگ‌ها می‌ریزند و با درخت خداحافظی می‌کنند. زمین و رودخانه ها یخ می‌زنند و به خواب می‌روند. اما بهار هم دوباره می‌رسد و همه چیز را بیدار می‌کند.
شاعران زیادی درباره پاییز شعر سروده اند، از منوچهری با آن قصیده ی زیبا و خوش آوای «خیزید و خزآرید» تا شعر پاییز اخوان ثالث که پادشاه فصل ها را پاییز می‌داند. اما من این شعر حسین منزوی شاعر معاصر را در ذهنم مرور می‌کنم که می‌گوید:

«پاییز کوچک من
دنیای سازش همه رنگ‌هاست
با یکدیگر
تا من نگاه شیفته‌ام را
در خوش‌ترین زمینه به گردش ببرم
و از درخت‌های باغ بپرسم
خواب کدام رنگ
یا بی‌رنگی را می‌بینند
در طیف عارفانۀ پاییز؟»

نتیجه گیری

بی شک همه چهار فصل زمین زیباست؛ از پاییز رنگارنگ چشم نواز و زمستان سفید و پاک گرفته، تا بهار و تابستان سبز و صورتی. وقتی زندگی را با همه بالا و پایین و شر و شورش دوست داشته باشیم، این زیبایی‌ها را بیشتر و عمیق‌تر درک می‌کنیم. پاییز فصل انار هزار دانه، شعر خوش آهنگی است که باید آن را واژه به واژه با دقت خواند.