۴ سال پیش

انشا با موضوع شخصیتی که دوست دارم آنگونه باشم!

انشا با موضوع شخصیتی که دوست دارم آنگونه باشم!

خیلی وقت‌ها ذهنم مشغول این مطلب بوده و هست چگونه باشم که هم در حال حاضر زندگی خوب و رضایت بخشی داشته باشم و هم در آینده از زمانی که بر من گذشته افسوس و حسرتی نداشته باشم و برای تحقق این امر شخصیتی متصور هستم که دوست دارم آنگونه باشم. این شخصیت سه بعد دارد. الف- ارزش‌های اعتقادی و خدا‌شناسی (ارتباط با خدا) ب- خصوصیات فردی (ارتباط با خود) ج - مناسبات با مردم و خلق خدا (ارتباط با خلق) و اینگونه فکر می‌کنم که که این سه بعد انسان همچون رنگ و طعم و بوی میوه می‌باشند. وقتی میوه می‌رسد. شیرینی، رنگ و بویش با تاثیرات متقابله همزمان حاصل می‌شوند. در اینجا سعی بر آن است که این سه بعد شخصیت مورد علاقه‌ام مورد بررسی قرار گیرد. 

الف: ارتباط با خدا

در ارتباط با معنویت و خدا‌شناسی می‌دانم که تنها مأموریت من در هستی پرستش مخلصانه خداوند است و بس: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاء» و می‌دانم که فقط چنین پرستش خالصی از من پذیرفته می‌شود: «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ» پس دوست دارم اخلاصم را آنچنان تقویت کنم تا به خدا وصل شوم. نَفَس کشیدنم، راه رفتنم و تمام زندگی‌ام برای خدا باشد. هر قدمی که برمی دارم، هر افتاده‌ای که بلند می‌کنم همه برای رضای خدا باشد. آری زیبا‌ترین معامله آنجاست که با خدا دست می‌دهم و با او عقد قرارداد می‌بندم که: «إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ.» اگر این پیمان در وجودم تثبیت شود، آنقدر بالا می‌روم که آنهایی که قصد اذیت مرا دارند دستشان به من نمی‌رسد. دیگر تعریف‌ها و تعارفات، شعر‌ها و شعار‌ها در من اثری ندارد، چون زندگی را به گونه‌ای دیگر می‌بینم و تفسیر می‌کنم، دیگر نگران از دست دادن چیزی نیستم، دیگر از قدرنا‌شناسی‌ها، کنایه‌ها، سرزنش‌ها غمی به دل راه نمی‌دهم زیرا حامی و ناجی خودش را در کنارم احساس می‌کنم. 

با توکل به خدا از دغدغه‌ها‌‌ رها می‌شوم و در آغوش امن خدا احساس امنیت و آرامش می‌کنم. کسی که به خدا توکل می‌کند و او را وکیل خود قرار می‌دهد از هر محکمه‌ای سرافراز بیرون می‌آید. توکل ریسمانی است آویخته از عرش الهی و تنها بیداران و هشیاران به این ریسمان چنگ می‌زنند و رستگار می‌شوند. توکل یعنی کار را به امید خدا انجام دادن، بیماری که به خدا توکل می‌کند. بهترین نسخه را از متخصص‌ترین پزشک دریافت می‌کند. 

لحظه لحظه نعمت‌ها و محبتهایی که از خدای رحمان دریافت می‌کنم، ببینم و لمس کنم و در مقابل آن قدردان و احساس تشکر و سپاسگزاری داشته باشم. 

 ب: ارتباط با خود

در ارتباط با خودم در زمینه‌ی تفکر و مطالعه دوست دارم اهل مطالعه و فکر باشم. چون ارزش کار و خروجی افکار من به میزان مطالعه من بر می‌گردد. حتماً برنامه مطالعاتی روزانه داشته باشم. هرچه مطالعه ما بیشتر، افق دید ما بیشتر شده و افکار ما در مورد امور مختلف پیچیده‌تر و پخته‌تر می‌شود. 

دوست دارم در زمینه‌ی تخصص و تبحر مرتباً بدنبال کسب تخصص و مهارت باشم که مرا در وادی زندگی توانمند و کارآفرین کند. در دنیایی که تکنولوژی حرف اول را می‌زند و سرعت و مهارت و قدرت، مهم‌ترین مزیت رقابتی هر سازمان و هر انسانی به شمار می‌رود. انسان مؤمن می‌داند که نمی‌توان با ابزارهای کهنه و فرسوده دیروز به جنگ فردا رفت. دیگر نمی‌توان با افکار منسوخ گذشته به استقبال آینده‌ی درخشان رفت. فردا روز دیگری است، حرفی دیگر باید زد، طرح دیگری باید داد. من باید متخصصی باشم که خود را به همه ابزار‌ها و سلاحهایی که برای موفقیت لازم است، تجهیز کرده است. آن موقع است که می‌توانم نظرات عالی مطرح نمایم و همگام با قافله‌ی پیشرفت و تمدن مرحله به مرحله حرکت کرده و در مقابل ماشین عظیم تکنولوژی که با سرعتی شگفت انگیز به جلو می‌شتابد، کم نمی‌آورم. باید از خودم بپرسم که چگونه می‌توانم برای جامعه‌ام مفید باشم و گامی هرچند کوچک در راه آن بردارم. باید این فکر که دیگران کار کنند و من فقط مصرف کننده باشم عوض کنم. باید کم کم به خود بیاموزم که علاوه بر تخصص حرفه‌ای، در زمینه‌ای هنری و فرهنگی مثل نوشتن مقالات، نوشتن سایت، ارائه سخنرانی، جمع آوری مطالب و... هم تخصصی پیدا کنم. 

در زمینه‌ی فعالیت اقتصادی و ثروتمند شدن باید باورهای غلط را دور اندازم و باورهای نیکو جایگزین نمایم. پول نمادی از نعمت و رحمت خداوند است که باید از راه حلال و قانونی بدست آورد. پول خوشبختی نمی‌آورد، هدف نیست. بلکه وسیله‌ای است برای رسیدن به اهداف بزرگ، پول زمانی آفت روح و روان می‌شود که برنامه‌ای برای مدیریت آن نداشته باشم. رسول اکرم (ص) می‌فرماید: «کاد الفقر ان یکون کفراً» (قال الشيخ الألباني: (ضعيف)، نگا حديث رقم 4148 در «ضعيف الجامع» = ویراستار)

ریشه و بنیان خیلی از جرم‌ها و جنایت‌ها و فلاکت و مصیبت‌ها و بیماری‌ها فقر می‌باشد. چه بسیار کودکان زیبا و باهوش و با استعداد که در اثر فقر تباه می‌شوند. چه بسیار آشیانه‌ها که با عشق بنا شده‌اند ولی در اثر فقر و بیکاری و... مشکلات اقتصادی ویران شده‌اند. زندگی مادی جدا از زندگی معنوی نیست. هرآنچه بدست می‌آوریم باید در خدمت ایده‌های الهی و هدفهای بزرگ مصرف شود. 

یکی دیگر از صفاتی که دوست دارم متعادل بودن در کلیه شئون زندگی است. دوست دارم بر خود مسلط شوم و پیرامونم را کنترل و نظارت کنم. تا کسی خودش را کنترل نکند و با خودش آشتی نکند، با تضاد‌ها و تعارضات درونی‌اش به تفاهم نرسیده باشد، نمی‌تواند سوء تفاهم‌هایی که بین او و دیگران پدید می‌آید رفع کند. 

در زمینه‌ی نظم در زندگی دوست دارم به زندگی خودم نظم ببخشم و سعی کنم کار‌ها را منظم و طبق برنامه‌ای مشخص انجام دهم. نداشتن برنامه در زندگی یعنی ذهن پریشان و ذهن پریشان یعنی افت کیفیت کار، نظم در زندگی سبب جلوگیری از اتلاف وقت می‌شود 

از لحاظ انگیزه و روحیه‌ی مقابله با مشکلات دوست دارم در برابر طوفان حوادث زندگی خم به ابرو نیاورم. تنها انسان‌های شجاع و با شهامت‌اند که مروارید گرانبها را از اعماق دریای زندگی صید می‌کنند. آری باید بلند شوم و عمل کنم و شجاعانه بر سر هرچه ترس و نگرانی است، پا بکوبم و قدم در راه نهم. زیرا طولانی‌ترین سفر‌ها با اولین قدم‌ها آغاز می‌شود. بلند‌ترین داستان‌ها با اولین کلمات به رشته تحریر در می‌آیند. 

ج: ارتباط با دیگران

در ارتباط با دیگران دوست دارم برای محیط پیرامونم مثل دوستان، خانواده، و اجتماع ارزش قائل باشم و برای حفظ ارتباطم با آن‌ها زمان، تلاش و دلسوزی خرج کنم. وشان انسانی آن‌ها را حفظ کنم. و با همگان برخورد گرم و صمیمی و منطقی در رفتارهای خود و رعایت ادب و احترام و افشای سلام داشته باشم. و با تبسم و گشاده رویی با آن‌ها روبرو شوم. اصولاً تبسم نمادی از آرامش درون، شخصیت زیبا و اعتماد به نفس یک انسان می‌باشد. لبخند برچهره بازتاب صفا و زیبایی درون آدمیان است. و دلم را از کینه، دشمنی و بدبینی‌ها تهی کنم. براساس واقعیت از دیگران انتظار داشته باشم و از اشتباهات آن‌ها چشم پوشی کنم. و به فردیت، نگرش‌ها، احساسات و حق انتخاب دیگران احترام بگذارم. و به آداب و رسوم سنتهای دیگران توجه نمایم. و در مقابل تمامی خدمات و محبتهایی که دریافت می‌کنم، قدردان و احساس تشکر و سپاسگزاری از آن‌ها داشته باشم.